معنی فارسی farcy
B1نوعی عفونت در اسبها که تأثیر قابل توجهی بر سلامت آنها دارد.
A contagious disease of horses characterized by swollen lymph nodes.
- noun
noun
معنی(noun):
A contagious disease of horses, resembling glanders
example
معنی(example):
دامپزشک اسب را با فارسی، یک عفونت جدی، تشخیص داد.
مثال:
The vet diagnosed the horse with farcy, a serious infection.
معنی(example):
فارسی در صورت عدم درمان میتواند به عوارض جدی منجر شود.
مثال:
Farcy can lead to severe complications if not treated.
معنی فارسی کلمه farcy
:
نوعی عفونت در اسبها که تأثیر قابل توجهی بر سلامت آنها دارد.