معنی فارسی fascinations
B1علاقه‌مندی‌ها، چیزهایی که شخص را به خود جلب می‌کنند و باعث شور و شوق می‌شوند.
Things or activities that strongly attract or hold one’s interest.
- noun
noun
معنی(noun):
The act of bewitching, or enchanting
معنی(noun):
The state or condition of being fascinated.
مثال:
To my fascination, the skies turned all kinds of colours.
معنی(noun):
Something which fascinates.
مثال:
Life after death had always been a great fascination to him.
example
معنی(example):
علاقه‌مندی‌های او شامل هنر و موسیقی است.
مثال:
Her fascinations include art and music.
معنی(example):
علاقه‌مندی‌های دوران کودکی می‌توانند برای تمام عمر باقی بمانند.
مثال:
The fascinations of childhood can last a lifetime.
معنی فارسی کلمه fascinations
:
علاقه‌مندی‌ها، چیزهایی که شخص را به خود جلب می‌کنند و باعث شور و شوق می‌شوند.
