معنی فارسی fashionably

B1

به معنای آمدن یا حاضر شدن با تأخیر به شکلی که به مد گرایش دارد.

In a manner that is fashionable or stylish.

adverb
معنی(adverb):

In a fashionable manner.

example
معنی(example):

او با تأخیر مد روز به مهمانی رسید.

مثال:

She arrived fashionably late to the party.

معنی(example):

او همیشه برای رویدادها با مد روز لباس می‌پوشد.

مثال:

He always dresses fashionably for events.

معنی فارسی کلمه fashionably

: معنی fashionably به فارسی

به معنای آمدن یا حاضر شدن با تأخیر به شکلی که به مد گرایش دارد.