معنی فارسی fastenings

B1

بست‌ها یا مکانیزم‌هایی که برای نگه‌داشتن یا محکم کردن اشیاء به کار می‌روند.

The means or devices used to secure, fix, or hold something.

noun
معنی(noun):

A hook or similar restraint used to fasten things together; fastener.

example
معنی(example):

بست‌های این کیف بسیار محکم هستند.

مثال:

The fastenings on this bag are very secure.

معنی(example):

بست‌ها را قبل از سفر بررسی کنید تا مطمئن شوید همه چیز ایمن است.

مثال:

Check the fastenings before you travel to ensure everything is safe.

معنی فارسی کلمه fastenings

: معنی fastenings به فارسی

بست‌ها یا مکانیزم‌هایی که برای نگه‌داشتن یا محکم کردن اشیاء به کار می‌روند.