معنی فارسی father of the church

B2

شخصی در تاریخ کلیسا که تأثیر زیادی بر اصول و اعتقادات کلیسای مسیحی داشته باشد.

A term used for early Christian leaders and theologians.

example
معنی(example):

او به عنوان پدر کلیسا در نظر گرفته می‌شود.

مثال:

He is considered a father of the church.

معنی(example):

پدر کلیسا بسیاری از دکترین‌ها را شکل داد.

مثال:

The father of the church shaped many doctrines.

معنی فارسی کلمه father of the church

: معنی father of the church به فارسی

شخصی در تاریخ کلیسا که تأثیر زیادی بر اصول و اعتقادات کلیسای مسیحی داشته باشد.