معنی فارسی fatherlessness

B1

وضعیتی که در آن فردی پدر ندارد، به ویژه در زمینه تأثیرات آن بر زندگی فرد.

The state or condition of being without a father.

noun
معنی(noun):

The state or quality of being fatherless (not having a (living) father).

example
معنی(example):

عدم وجود پدر می‌تواند تأثیر قابل توجهی بر روی کودکان داشته باشد.

مثال:

Fatherlessness can have a significant impact on children.

معنی(example):

موضوع عدم وجود پدر غالباً در مطالعات اجتماعی مورد بحث قرار می‌گیرد.

مثال:

The issue of fatherlessness is often discussed in social studies.

معنی فارسی کلمه fatherlessness

: معنی fatherlessness به فارسی

وضعیتی که در آن فردی پدر ندارد، به ویژه در زمینه تأثیرات آن بر زندگی فرد.