معنی فارسی fatiscence
B1مرحلهای در فرایند فساد یا رسیده شدن میوه یا سبزیجات.
The state of ripeness or decay in fruits and vegetables.
- OTHER
example
معنی(example):
فاتیسنس میوه نشاندهندهی این بود که آن بسیار رسیده شده است.
مثال:
The fatiscence of the fruit indicated it was overripe.
معنی(example):
فاتیسنس میتواند بر کیفیت محصولات تأثیر بگذارد.
مثال:
Fatiscence can affect the quality of produce.
معنی فارسی کلمه fatiscence
:مرحلهای در فرایند فساد یا رسیده شدن میوه یا سبزیجات.