معنی فارسی fatting
B1چاق کردن، فرآیندی که در آن موجودات زنده را برای افزایش وزن تغذیه میکنند.
The act of causing something to gain weight, typically for agricultural or culinary purposes.
- verb
verb
معنی(verb):
To make fat; to fatten.
مثال:
kill the fatted calf
معنی(verb):
To become fat; to fatten.
example
معنی(example):
فرایند چاق کردن دامها شامل ارائه کالری بیشتر به آنها است.
مثال:
The process of fatting livestock involves feeding them more calories.
معنی(example):
چاق کردن در کشاورزی برای افزایش تولید گوشت رایج است.
مثال:
Fatting is common in farming to increase meat production.
معنی فارسی کلمه fatting
:
چاق کردن، فرآیندی که در آن موجودات زنده را برای افزایش وزن تغذیه میکنند.