معنی فارسی faulty

B1 /ˈfɔːlti/

به معنی عیب دار یا ناقص است، به‌خصوص در مورد وسایل یا تجهیزات.

Having defects or imperfections; not working properly.

مکالمه با هوش مصنوعی آموزش زبان با فیلم

adjective

معنی(adjective):

Having or displaying faults; not perfect; not adequate or acceptable.

مثال:

I don't think you can infer that from the premise. It's a faulty argument.

معنی(adjective):

At fault, to blame; guilty.

example

معنی(example):

لوازم معیوب به طور ناگهانی از کار افتاد.

مثال:

The faulty appliance stopped working suddenly.

معنی(example):

او محصول معیوب را به فروشگاه بازگرداند.

مثال:

He returned the faulty product to the store.

معنی فارسی کلمه faulty

به معنی عیب دار یا ناقص است، به‌خصوص در مورد وسایل یا تجهیزات.