معنی فارسی faunas
B2حیات وحش عمومی که در یک زمان یا مکان خاص به طور کلی وجود دارد.
The collective animal life of a particular region or time.
- noun
noun
معنی(noun):
Animals considered as a group; especially those of a particular country, region, time.
مثال:
the fauna of China
معنی(noun):
A book, cataloguing the animals of a country.
example
معنی(example):
منطقه‌های مختلف دارای حیات وحشی متمایز هستند که به آب و هوای خود سازگار شده‌اند.
مثال:
Different regions have distinct faunas that are adapted to their climates.
معنی(example):
تیم حفاظت برای محافظت از حیات وحش در خطر انقراض کار کرد.
مثال:
The conservation team worked to protect endangered faunas.
معنی فارسی کلمه faunas
:
حیات وحش عمومی که در یک زمان یا مکان خاص به طور کلی وجود دارد.
