معنی فارسی favoringly

B1

به شکلی مثبت و مورد توجه، نشان‌دهنده موافقت یا علاقه.

In a manner that shows approval or support.

example
معنی(example):

او با نگاهی مثبت به او نگاه کرد و موافقتش را نشان داد.

مثال:

He looked at her favoringly, showing his approval.

معنی(example):

معلم درباره پیشرفت دانش‌آموز به شکلی مثبت صحبت کرد.

مثال:

The teacher spoke favoringly of the student's progress.

معنی فارسی کلمه favoringly

:

به شکلی مثبت و مورد توجه، نشان‌دهنده موافقت یا علاقه.