معنی فارسی favourably
B2به شکلی که از چیزی حمایت میکند یا در راستای نفع آن است.
In a way that shows approval or is beneficial.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a favourable manner.
مثال:
She looked favourably on people who gave freely their assistance.
example
معنی(example):
این پروژه به طور مثبت توسط کمیته ارزیابی شد.
مثال:
The project was evaluated favourably by the committee.
معنی(example):
او به طور مثبت از تجاربش در آنجا صحبت کرد.
مثال:
She spoke favourably of her experiences working there.
معنی فارسی کلمه favourably
:
به شکلی که از چیزی حمایت میکند یا در راستای نفع آن است.
