معنی فارسی fay
B2 /feɪ/فای به معنای موجودات افسانهای است که معمولاً قدرتهای جادویی دارند و به داستانهای فولکلور مرتبط هستند.
A fairy or supernatural being in folklore.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To fit.
معنی(verb):
To join or unite closely or tightly.
معنی(verb):
To lie close together.
معنی(verb):
To fadge.
adjective
معنی(adjective):
Fitted closely together.
example
معنی(example):
در داستان، یک فای به قهرمان در مأموریتش کمک کرد.
مثال:
In the story, a fay helped the hero in his quest.
معنی(example):
گفته میشد که باغ خانه یک فای است.
مثال:
The garden was said to be home to a fay.
معنی فارسی کلمه fay
:
فای به معنای موجودات افسانهای است که معمولاً قدرتهای جادویی دارند و به داستانهای فولکلور مرتبط هستند.