معنی فارسی fealty

B2 /ˈfiːlti/

وفاداری، وظیفه‌ای که یک زیر دست نسبت به ارباب خود دارد.

Loyalty or allegiance to a lord or ruler.

noun

معنی(noun):

Fidelity to one's lord or master; the feudal obligation by which the tenant or vassal was bound to be faithful to his lord

معنی(noun):

The oath by which this obligation was assumed.

example

معنی(example):

شوالیه به اربابش وفاداری را قسم خورد.

مثال:

The knight vowed fealty to his lord.

معنی(example):

وفاداری معمولاً در نظام‌های فئودالی مورد نیاز است.

مثال:

Fealty is often required in feudal systems.

معنی فارسی کلمه fealty

وفاداری، وظیفه‌ای که یک زیر دست نسبت به ارباب خود دارد.