معنی فارسی feart

B1

ترسیده، نگران، واژه‌ای قدیمی برای توصیف حالت ترس.

Past participle of fear; feeling afraid or anxious.

example
معنی(example):

او از تاریکی می‌ترسید.

مثال:

She was feart of the dark.

معنی(example):

او وقتی صدای عجیب را شنید، ترسید.

مثال:

He felt feart when he heard the strange noises.

معنی فارسی کلمه feart

: معنی feart به فارسی

ترسیده، نگران، واژه‌ای قدیمی برای توصیف حالت ترس.