معنی فارسی featishly
B1به شیوهای که نشاندهنده علاقه شدید یا خاص باشد.
In a manner that demonstrates an intense or peculiar interest.
- ADVERB
example
معنی(example):
او وقتی درباره علایقش صحبت میکرد، به طرز فیتی عمل کرد.
مثال:
He acted featishly when discussing his hobbies.
معنی(example):
او به طرز فیتی درباره فیلمهای مورد علاقهاش صحبت کرد.
مثال:
She spoke featishly about her favorite movies.
معنی فارسی کلمه featishly
:به شیوهای که نشاندهنده علاقه شدید یا خاص باشد.