معنی فارسی featurelessness

B1

عدم وجود ویژگی‌های متمایز یا مشخصه‌ها در یک شیء یا صحنه.

The state of being without distinctive features or characteristics.

example
معنی(example):

بی‌ویژگی بودن منظره آن را بیابانی جلوه داد.

مثال:

The featurelessness of the landscape made it feel desolate.

معنی(example):

بی‌ویژگی بودن گاهی اوقات می‌تواند به حس وحدت منجر شود.

مثال:

Featurelessness can sometimes lead to a sense of unity.

معنی فارسی کلمه featurelessness

:

عدم وجود ویژگی‌های متمایز یا مشخصه‌ها در یک شیء یا صحنه.