معنی فارسی fed-up
B2احساس خستگی و ناراحتی از یک وضعیت یا رفتار مداوم.
Annoyed or frustrated with a situation that has persisted for too long.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او از سر و صدای مداوم از محل ساخت و ساز خسته شده بود.
مثال:
She felt fed-up with the constant noise from the construction site.
معنی(example):
پس از ماهها تأخیر، او از پروژه خسته شده بود.
مثال:
After months of delays, he was fed-up with the project.
معنی فارسی کلمه fed-up
:
احساس خستگی و ناراحتی از یک وضعیت یا رفتار مداوم.