معنی فارسی feed up
B1احساس خستگی یا دلزدگی از یک موقعیت یا چیز خاص.
To feel tired or annoyed by something that keeps happening.
- verb
verb
معنی(verb):
To feed (a person or animal) until they are at a healthy weight.
example
معنی(example):
بعد از شام، خانواده از تمام استرس موجود خسته شدند.
مثال:
After dinner, the family felt fed up with all the stress.
معنی(example):
او از سروصداهای مداوم در شهر خسته شده بود.
مثال:
She was fed up with the constant noise in the city.
معنی فارسی کلمه feed up
:
احساس خستگی یا دلزدگی از یک موقعیت یا چیز خاص.
