معنی فارسی feed-2/feed-2
B1تغذیه کردن، عمل دادن مواد غذایی به موجودات زنده، به ویژه حیوانات یا گیاهان.
To give food to a living organism, especially animals or plants.
- VERB
example
معنی(example):
برای تغذیه گربه، از یک کاسه استفاده کردم.
مثال:
To feed the cat, I used a bowl.
معنی(example):
ما باید به طور منظم به گیاهان غذا بدهیم.
مثال:
We need to feed the plants regularly.
معنی فارسی کلمه feed-2/feed-2
:تغذیه کردن، عمل دادن مواد غذایی به موجودات زنده، به ویژه حیوانات یا گیاهان.