معنی فارسی feelingness
B1حالت یا کیفیت داشتن احساس؛ بیانگر یک تجربه عاطفی یا احساسی.
The quality or state of having feelings or emotions.
- NOUN
example
معنی(example):
احساس آن لحظه بسیار طاقتفرسا بود.
مثال:
The feelingness of the moment was overwhelming.
معنی(example):
او احساس شادی و گرما را در آغوش گرفت.
مثال:
He embraced the feelingness of joy and warmth.
معنی فارسی کلمه feelingness
:حالت یا کیفیت داشتن احساس؛ بیانگر یک تجربه عاطفی یا احساسی.