معنی فارسی feignedness
B1حالت یا ویژگی دروغین و غیرواقعی.
The quality of being insincere or pretending.
- NOUN
example
معنی(example):
ساختگی بودن آسیب او واضح بود.
مثال:
The feignedness of his injury was obvious.
معنی(example):
ساختگی بودن او در طی اجرا هیچ کسی را فریب نداد.
مثال:
Her feignedness during the performance fooled no one.
معنی فارسی کلمه feignedness
:حالت یا ویژگی دروغین و غیرواقعی.