معنی فارسی feinted

B1

عمل فریب دادن یا وانمود کردن که هدف خاصی را دنبال می‌کند.

To pretend to make a move in order to deceive or distract someone.

verb
معنی(verb):

To make a feint, or mock attack.

example
معنی(example):

او به چپ زد تا حریفش را فریب بدهد.

مثال:

He feinted left to trick his opponent.

معنی(example):

سرباز یک حمله ساختگی کرد تا دشمن را حواسش را پرت کند.

مثال:

The soldier feinted an attack to distract the enemy.

معنی فارسی کلمه feinted

: معنی feinted به فارسی

عمل فریب دادن یا وانمود کردن که هدف خاصی را دنبال می‌کند.