معنی فارسی fendering
B2فندرینگ به مجموعهای از ابزارها و وسایلی اطلاق میشود که برای حفاظت از ساختارها، به ویژه در برابر برخورد یا آسیب به لبهها و دیوارهها استفاده میشود.
A protective barrier or cushioning typically used at the edges of docks or wharves to absorb impact.
- NOUN
example
معنی(example):
فندرینگ از برخورد قایق به اسکله جلوگیری کرد.
مثال:
The fendering prevented the boat from hitting the dock.
معنی(example):
ما فندرینگ را در لبههای اسکله نصب کردیم.
مثال:
We installed fendering on the edges of the pier.
معنی فارسی کلمه fendering
:
فندرینگ به مجموعهای از ابزارها و وسایلی اطلاق میشود که برای حفاظت از ساختارها، به ویژه در برابر برخورد یا آسیب به لبهها و دیوارهها استفاده میشود.