معنی فارسی ferm
B2 /fɜː(ɹ)m/واحد اندازهگیری در علوم زمینشناسی و فیزیک که به نوعی ذرات اشاره دارد.
A unit of measurement in physics and geology, often related to subatomic particles.
- noun
noun
معنی(noun):
Rent for a farm
مثال:
He let his land to ferm.
معنی(noun):
A farm
معنی(noun):
An abode or place of residence
example
معنی(example):
فرم یک واحد اندازهگیری است که در زمینههای زمینشناسی استفاده میشود.
مثال:
The ferm is a unit of measurement used in geological contexts.
معنی(example):
در فیزیک، یک فرم میتواند به ذرهای با چرخش نیمهصحیح اشاره کند.
مثال:
In physics, a ferm can refer to a particle with half-integer spin.
معنی فارسی کلمه ferm
:
واحد اندازهگیری در علوم زمینشناسی و فیزیک که به نوعی ذرات اشاره دارد.