معنی فارسی fermentum

B2

فرمنتوم، ماده‌ای است که به عنوان عامل تخمیر عمل کرده و فرآیند تخمیر را تسهیل می‌کند.

A substance that causes fermentation, particularly in food or drink production.

example
معنی(example):

فرمنتوم به ماده‌ای اشاره دارد که باعث تخمیر می‌شود.

مثال:

Fermentum refers to a substance that causes fermentation.

معنی(example):

مخمر ماده فرمنتوم معمولی است که در پخت و جوش استفاده می‌شود.

مثال:

Yeast is a common fermentum used in baking and brewing.

معنی فارسی کلمه fermentum

: معنی fermentum به فارسی

فرمنتوم، ماده‌ای است که به عنوان عامل تخمیر عمل کرده و فرآیند تخمیر را تسهیل می‌کند.