معنی فارسی ferroprussic

B1

اسید فرپرسیات، اسیدی که با ترکیبات فرپرسیاتی ارتباط دارد.

An acid related to ferroprussiate compounds.

example
معنی(example):

اسید فرپرسیات به ترکیبات فرپرسیاتی مربوط است.

مثال:

Ferroprussic acid is related to ferroprussiate compounds.

معنی(example):

شیمیدان‌ها ترکیبات فرپرسیاتی را برای درک بهتر ویژگی‌های آنها مطالعه می‌کنند.

مثال:

Chemists study ferroprussic compounds to understand their properties better.

معنی فارسی کلمه ferroprussic

: معنی ferroprussic به فارسی

اسید فرپرسیات، اسیدی که با ترکیبات فرپرسیاتی ارتباط دارد.