معنی فارسی fertile

B1 /ˈfɝːtaɪl/

به‌کار می‌رود برای توصیف زمینی که قابلیت تولید محصول را دارد.

Able to produce abundant vegetation or crops; highly productive.

مکالمه با هوش مصنوعی آموزش زبان با فیلم

adjective

معنی(adjective):

(of land etc) capable of growing abundant crops; productive

معنی(adjective):

Capable of reproducing; fecund, fruitful

معنی(adjective):

Capable of developing past the egg stage

معنی(adjective):

(of an imagination etc) productive or prolific

example

معنی(example):

خاک در این منطقه بسیار حاصلخیز است.

مثال:

The soil in this area is very fertile.

معنی(example):

زمین حاصلخیز برای کشاورزی اهمیت دارد.

مثال:

Fertile land is important for farming.

معنی فارسی کلمه fertile

به‌کار می‌رود برای توصیف زمینی که قابلیت تولید محصول را دارد.