معنی فارسی festoonery
B2تزئینات فسبونی، اشیاء یا روشهای تزئینی به شکل فسبون.
Decorative elements or features characterized by festoons.
- NOUN
example
معنی(example):
این جشنواره به خاطر تزئینات رنگارنگش معروف بود.
مثال:
The festival was known for its colorful festoonery.
معنی(example):
تزئینات فسبونی به جو جشنواره احساس خوشایندی داد.
مثال:
Festoonery added a festive atmosphere to the event.
معنی فارسی کلمه festoonery
:
تزئینات فسبونی، اشیاء یا روشهای تزئینی به شکل فسبون.