معنی فارسی fevered

B2

تب‌آلود، حالتی که معمولاً به دلیل تب ایجاد می‌شود و می‌تواند به خواب یا حالاتی که احساس عدم تعادل یا توهم می‌کنند اشاره کند.

Characterized by or a result of fever; often used to describe intense or chaotic emotions.

verb
معنی(verb):

To put into a fever; to affect with fever.

مثال:

a fevered lip

معنی(verb):

To become fevered.

adjective
معنی(adjective):

Affected by a fever; feverish.

معنی(adjective):

Heated; impassioned; enthusiastic to the point of distraction.

example
معنی(example):

او یک خواب تب‌آلود داشت که بسیار واقعی به نظر می‌رسید.

مثال:

He had a fevered dream that felt incredibly real.

معنی(example):

افکار تب‌آلود او در حال سرعت گرفتن بود وقتی که سعی می‌کرد پروژه را تمام کند.

مثال:

Her fevered thoughts were racing as she tried to finish the project.

معنی فارسی کلمه fevered

: معنی fevered به فارسی

تب‌آلود، حالتی که معمولاً به دلیل تب ایجاد می‌شود و می‌تواند به خواب یا حالاتی که احساس عدم تعادل یا توهم می‌کنند اشاره کند.