معنی فارسی feveret
B1تب خفیف، حالتی از تب است که شدت کمی دارد.
A slight or mild fever.
- NOUN
example
معنی(example):
او در طول شب احساس کمی تب کرد.
مثال:
He felt a slight feveret during the night.
معنی(example):
پزشک اشاره کرد که تب خفیف جدی نیست.
مثال:
The doctor mentioned that the feveret was not serious.
معنی فارسی کلمه feveret
:
تب خفیف، حالتی از تب است که شدت کمی دارد.