معنی فارسی fibrillary
B1فیبریلهای، اشاره به ساختارهایی که به شکل الیاف و رشتهها وجود دارند و معمولاً در بافتهای بیولوژیکی و پیوندی یافت میشوند.
Pertaining to or resembling fibers; commonly related to structures in biological tissues.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ساختارهای فیبریله در بافتهای پیوندی مهم هستند.
مثال:
Fibrillary structures are important in connective tissues.
معنی(example):
شبکه فیبریله از سازماندهی سلولی حمایت میکند.
مثال:
The fibrillary network supports cell organization.
معنی فارسی کلمه fibrillary
:
فیبریلهای، اشاره به ساختارهایی که به شکل الیاف و رشتهها وجود دارند و معمولاً در بافتهای بیولوژیکی و پیوندی یافت میشوند.