معنی فارسی fibrillated

B1

فیبریله شده به حالتی گفته می‌شود که در آن انقباضات غیرمنظم در عضلات یا اندام‌ها وجود دارد.

Fibrillated refers to a state characterized by rapid and irregular contractions.

verb
معنی(verb):

To make rapid irregular movements.

adjective
معنی(adjective):

Having fibrils

example
معنی(example):

او با یک وضعیت قلبی فیبریله تشخیص داده شد.

مثال:

He was diagnosed with a fibrillated heart condition.

معنی(example):

نمونه بافت نشان داد که فیبریله شده است.

مثال:

The tissue sample showed that it was fibrillated.

معنی فارسی کلمه fibrillated

: معنی fibrillated به فارسی

فیبریله شده به حالتی گفته می‌شود که در آن انقباضات غیرمنظم در عضلات یا اندام‌ها وجود دارد.