معنی فارسی fieldguide

B1

راهنمای میدانی، کتاب یا منبعی برای شناسایی موجودات طبیعی.

A resource or reference specifically designed to assist in identifying nature-focused elements.

example
معنی(example):

راهنمای میدانی به ما کمک کرد تا درباره فلورای محلی بیاموزیم.

مثال:

The fieldguide helped us learn about local flora.

معنی(example):

هر ماجرای بیرونی باید شامل یک راهنمای میدانی باشد.

مثال:

Every outdoor adventure should include a fieldguide.

معنی فارسی کلمه fieldguide

: معنی fieldguide به فارسی

راهنمای میدانی، کتاب یا منبعی برای شناسایی موجودات طبیعی.