معنی فارسی fightback
B2عملیاتی برای بازپسگیری یا دفاع از خود پس از یک شکست یا دشواری.
A series of actions intended to recover from a setback or to defend oneself against an attack.
- noun
noun
معنی(noun):
A campaign of resistance; a counterattack
example
معنی(example):
پس از شکست، تیم یک حمله قوی برنامهریزی کرد.
مثال:
After the defeat, the team planned a strong fightback.
معنی(example):
او تصمیم گرفت علیه انتقاد ناعادلانه یک حمله تلافیکننده انجام دهد.
مثال:
She decided to mount a fightback against the unfair criticism.
معنی فارسی کلمه fightback
:
عملیاتی برای بازپسگیری یا دفاع از خود پس از یک شکست یا دشواری.