معنی فارسی filariform
B1مرحلهای از لاروها که به شکل رشتهای و طویل درآمده و در انتقال بیماری نقش دارد.
A developmental stage of certain larvae characterized by a thread-like form that aids in infection transmission.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مرحله فیلا ریفوم لاروها برای انتقال بیماری مهم است.
مثال:
The filariform stage of the larvae is important for transmission.
معنی(example):
دانشمندان ویژگیهای فیلا ریفوم انگلها را بررسی کردند.
مثال:
Scientists studied the filariform characteristics of the parasites.
معنی فارسی کلمه filariform
:
مرحلهای از لاروها که به شکل رشتهای و طویل درآمده و در انتقال بیماری نقش دارد.