معنی فارسی filigraned

B1

فیلیگرین شده، به معنای تزئین شده با الگوهای ظریف است.

Decorated or crafted with intricate, delicate designs.

example
معنی(example):

جواهرات با سیم‌های نازک طلا فیلیگرین شده بودند.

مثال:

The jewelry was filigraned with tiny gold wires.

معنی(example):

گلدان فیلیگرین شده مرکز توجه در نمایشگاه بود.

مثال:

The filigraned vase was a centerpiece in the exhibit.

معنی فارسی کلمه filigraned

: معنی filigraned به فارسی

فیلیگرین شده، به معنای تزئین شده با الگوهای ظریف است.