معنی فارسی find a way

B1

یافتن یک راه حل یا روش برای انجام کاری به ویژه در شرایط دشوار.

To discover or devise a method to achieve a goal despite obstacles.

example
معنی(example):

ما باید راهی برای حل این مشکل پیدا کنیم.

مثال:

We need to find a way to solve this problem.

معنی(example):

او همیشه راهی برای موفقیت در کارها پیدا می‌کند.

مثال:

She always finds a way to make things work.

معنی فارسی کلمه find a way

: معنی find a way به فارسی

یافتن یک راه حل یا روش برای انجام کاری به ویژه در شرایط دشوار.