معنی فارسی findon
B1پیدا کردن چیزی به نام 'اون'.
A term indicating the action of searching or locating something associated with 'on'.
- OTHER
example
معنی(example):
آیا میتوانی دستورالعملها برای این دستگاه را پیدا کنی؟
مثال:
Can you findon the instructions for this device?
معنی(example):
ما باید پیدا کنیم که ارائه در کجا برگزار میشود.
مثال:
We need to findon where the presentation is being held.
معنی فارسی کلمه findon
:
پیدا کردن چیزی به نام 'اون'.