معنی فارسی fingerstall
A2فینگرستال، پوششی برای انگشت که به ویژه در نوشتن برای محافظت از آن استفاده میشود.
A small cap worn over a finger, often used to protect it while writing.
- noun
noun
معنی(noun):
A protective cover for the finger; a cot.
example
معنی(example):
یک فینگرستال برای محافظت از انگشت شما هنگام نوشتن استفاده میشود.
مثال:
A fingerstall is used to protect your finger when writing.
معنی(example):
او از یک فینگرستال استفاده کرد تا از لکه شدن جوهر جلوگیری کند.
مثال:
She wore a fingerstall to avoid smudging the ink.
معنی فارسی کلمه fingerstall
:
فینگرستال، پوششی برای انگشت که به ویژه در نوشتن برای محافظت از آن استفاده میشود.