معنی فارسی fingled
B1عمل فینگلد کردن به معنای مرتب کردن یا واضح کردن اطلاعات یا پیام است.
To arrange or clarify information or messages.
- VERB
example
معنی(example):
او پیام را با دقت فینگلد کرد تا واضح باشد.
مثال:
She fingled the message carefully for clarity.
معنی(example):
یادداشتهای فینگلد شده او به راحتی قابل درک بودند.
مثال:
His fingled notes were easy to understand.
معنی فارسی کلمه fingled
:
عمل فینگلد کردن به معنای مرتب کردن یا واضح کردن اطلاعات یا پیام است.