معنی فارسی finked

B1

فعل به معنای خیانت کردن یا لو دادن شخصی.

To betray someone or inform on them.

verb
معنی(verb):

To betray a trust; to inform on.

example
معنی(example):

او به شریکش خیانت کرد و باعث فاصله بین آنها شد.

مثال:

He finked on his partner, causing a rift between them.

معنی(example):

خائن به باند خیانت کرد تا خود را نجات دهد.

مثال:

The traitor finked on the gang to save himself.

معنی فارسی کلمه finked

: معنی finked به فارسی

فعل به معنای خیانت کردن یا لو دادن شخصی.