معنی فارسی fireboy
B1پسر آتش به فردی گفته میشود که در اطفای حریق یا مبارزه با آتشهای بزرگ مشارکت دارد.
A term often used to describe a young person engaged in firefighting or similar activities.
- NOUN
example
معنی(example):
پسر آتش سریعاً شعلهها را خاموش کرد.
مثال:
The fireboy quickly extinguished the flames.
معنی(example):
به عنوان پسر آتش شناخته میشود، او با شجاعت با آتشسوزیهای جنگلی مبارزه کرد.
مثال:
Known as a fireboy, he bravely fought the wildfires.
معنی فارسی کلمه fireboy
:
پسر آتش به فردی گفته میشود که در اطفای حریق یا مبارزه با آتشهای بزرگ مشارکت دارد.