معنی فارسی fireburn

B1

آسیب یا سوختگی ناشی از تماس با آتش یا حرارت.

Injury or burn caused by contact with fire or heat.

example
معنی(example):

او در حین تلاش برای خاموش کردن شعله‌ها دچار سوختگی شد.

مثال:

He suffered a fireburn while trying to put out the flames.

معنی(example):

سوختگی دائمی بر روی دستش باقی ماند.

مثال:

The fireburn left a lasting scar on his arm.

معنی فارسی کلمه fireburn

: معنی fireburn به فارسی

آسیب یا سوختگی ناشی از تماس با آتش یا حرارت.