معنی فارسی firewalled
B1عمل یا وضعیتی که در آن یک سیستم یا شبکه به وسیله دیوار آتش محافظت شده است.
Protected by a firewall against unauthorized access.
- verb
verb
معنی(verb):
To protect with a firewall.
معنی(verb):
To block with a firewall.
معنی(verb):
(motor vehicles or aircraft) To use maximum acceleration.
example
معنی(example):
سرور با دیوار آتش محافظت شد تا از حملات جلوگیری کند.
مثال:
The server was firewalled to prevent attacks.
معنی(example):
او اطمینان حاصل کرد که تمام دادههای حساس با دیوار آتش محافظت شدهاند.
مثال:
He ensured that all sensitive data was firewalled.
معنی فارسی کلمه firewalled
:
عمل یا وضعیتی که در آن یک سیستم یا شبکه به وسیله دیوار آتش محافظت شده است.