معنی فارسی first-hand
B1تجربه یا اطلاعاتی که به طور مستقیم از طریق شخص دریافت شده باشد.
Experience or information obtained directly from the source.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Direct, without intermediate stages.
مثال:
firsthand knowledge
معنی(adjective):
Not previously owned or used; contrasted with secondhand.
مثال:
a firsthand copy
example
معنی(example):
من تجربه مستقیم زندگی در یک کشور خارجی را دارم.
مثال:
I have first-hand experience of living in a foreign country.
معنی(example):
او گزارش مستقیم از رویدادهایی که شاهد بود نوشت.
مثال:
She wrote a first-hand account of the events she witnessed.
معنی فارسی کلمه first-hand
:
تجربه یا اطلاعاتی که به طور مستقیم از طریق شخص دریافت شده باشد.
