معنی فارسی fishmouth
B2قسمتی از بدن ماهی که برای تغذیه و شکار طعمه استفاده میشود.
The part of a fish's body used for feeding and capturing prey.
- NOUN
example
معنی(example):
دهان ماهی دندانهای تیز دارد تا طعمه را بگیرد.
مثال:
The fishmouth has sharp teeth to catch prey.
معنی(example):
بسیاری از گونهها ساختارهای خاص دهان ماهی دارند.
مثال:
Many species have unique fishmouth structures.
معنی فارسی کلمه fishmouth
:
قسمتی از بدن ماهی که برای تغذیه و شکار طعمه استفاده میشود.