معنی فارسی fissility
B1نرمی، قابلیت یک ماده برای شکستن به قسمتهای کوچکتر بدون نیاز به نیروی زیاد.
The property of a material that determines its ability to break easily into smaller parts.
- NOUN
example
معنی(example):
نرمی مواد بر توانایی آنها برای شکستن تأثیر میگذارد.
مثال:
The fissility of the material affects its ability to break easily.
معنی(example):
زمینشناسان نرمی سنگها را برای درک لایههای آنها مطالعه میکنند.
مثال:
Geologists study the fissility of rocks to understand their layers.
معنی فارسی کلمه fissility
:
نرمی، قابلیت یک ماده برای شکستن به قسمتهای کوچکتر بدون نیاز به نیروی زیاد.