معنی فارسی fixing/fixing
B1تعمیر کردن، به معنی درست کردن یا بهحال آوردن چیزی است که خراب یا آسیب دیده باشد.
To restore something to a good condition or to repair it.
- VERB
example
معنی(example):
او در حال تعمیر صندلی شکسته در اتاق نشیمن است.
مثال:
He is fixing the broken chair in the living room.
معنی(example):
او از تعمیر ماشینهای قدیمی به عنوان سرگرمی لذت میبرد.
مثال:
She enjoys fixing old cars as a hobby.
معنی فارسی کلمه fixing/fixing
:تعمیر کردن، به معنی درست کردن یا بهحال آوردن چیزی است که خراب یا آسیب دیده باشد.