معنی فارسی fjord

B2 /fiˈɔɹd/

فیورد، نوعی آبگیر عمیق و باریک است که در نتیجه فرسایش یخچالی ایجاد می‌شود و معمولاً با صخره‌های بلند احاطه می‌شود.

A long, deep, narrow inlet of the sea between high cliffs or steep slopes, typically formed by the submergence of a glaciated valley.

noun
معنی(noun):

A long, narrow, deep inlet between cliffs.

example
معنی(example):

فیورد یک بدنه آب طولانی، عمیق و باریک بین صخره‌های بلند است.

مثال:

A fjord is a long, deep, narrow body of water between high cliffs.

معنی(example):

نرویج به خاطر فیوردهای خیره‌کننده‌اش مشهور است.

مثال:

Norway is famous for its stunning fjords.

معنی فارسی کلمه fjord

: معنی fjord به فارسی

فیورد، نوعی آبگیر عمیق و باریک است که در نتیجه فرسایش یخچالی ایجاد می‌شود و معمولاً با صخره‌های بلند احاطه می‌شود.